سفارش تبلیغ
صبا ویژن

طـــومـــار

استفراغات یک ذهن معمولی
صفحه خانگی پارسی یار درباره

پدر پرستو ها

چهار پایه

مجید طومــار

 

اهل محل    (( آقا سید )) صدایش میزنند . سی سالی می شود که تنها زندگی میکند و سی سال تمام است که خنده را بر لبانش حرام کرده و تقریبا از همان موقع ها در محل آفتابی نشده و پایش را از پاشنه ی درب بیرون نگذاشته است .

آقا سید قدیم تر ها کاروان زیارتی داشت و مسبب تاسیس هیئت محل شده بود

حالا اما همه ی روزگارش به یک چهار پایه ی چوبی و یک پنجره و یک رادیوی ترانزیستوری ختم می شود . از صبح تا شب روی چهار پایه اش می نشیند و رادیو گوش می کند و حتی نگاهش را هم از کوچه بر نمی دارد . همانجا میخورد و همانجا میخوابد ، در آشپز خانه...

یکی از بستگان دورشان که تا خانه یشان چند تا کوچه بیشتر فاصله نیست ، هر روز به اش سر میزند و امورش را رتق و فتق می کند . سی سال وقتی خبر شهادت سه پسرش را می آورند همسرش ظرف دو سه روز دق میکند و حالا سی سال است که آقا سید همیشه چشمش به کوچه و گوشش به رادیو ، تسبیح میاندازد . شاید خبری از تن های شهیدانش بیاورند

 

پدر پرستو ها